شب است
شاعر : خدیجه مهدی پور
شب است!
در نگاه روسپی خیابان
در سیگار پر از سیاوش
زنی تنها!
در حسرت عشقی خاموش
بسان چریکی بی سلاح
میچرخد همچو آسیاب بادی
در چشمک زن چراغ راهنما!
شب است
در ادامه ی چشمان تو!
در خاکستر ارکیده
در کالی سیب سرخ حوا!
زنی تنها!
می بازد این می ..بازی را در سیگار پر از بهمن
در کثیفترین سرنگ هوا!
شب است!
زنی تنهایش پیداست
در عکسهای رادیولوژی
درجعبه ی سیاه یک هواپیما...!