امشب
شاعر : مسلم آهنگری
<<چشم مستت چه کند با من بیمار امشب >>رهی
هر که دید ست تو را گشته گر فتار امشب
خال و ابرو ز خیالم نرود تا نروی
خواب را برده کند ، بازی افکار امشب
آن دعایی که نکردم تو بگو وقت سحر
شاید آن را بپذیرد ز تو دادار امشب
روی دیوار دلم گر چه نو شتی ، نروی
حرف دل را نتوان گفت به دیوار امشب
شاید این قصه به پایان برسد تا دم صبح
پاد زهرت نرسد بر تن تب دار امشب
در خیالم قدمی بیش نمانده برسم
در بهشت تو کنم ، وعده ی دیدار امشب
عشقت عیسی مرا برده به دار گنهت
قیمتش را بدهم ، گر تو شوی دار امشب
کاش در مصر تو یو سف بفروشند به جان
جان دهم ، تا که شوم بر تو خریدار امشب