شهره شهر
شاعر : جواد مهدی پور
سر شارم از آن لحظه که غمخوار تو هستم
از عشق تو تب کردم و بیمار تو هستم
من امنترین جای دلم را به تو دادم
عمریست که من محرم اسرار تو هستم
تا سایه ی تو کم نشود از سرم ای دوست
همواره در آن سایه ی دیوار تو هستم
هر چند که زیبایی تو شهره ی شهر است
من نیز جسورانه خریدار تو هستم
گویند که مغرورم و از عشق تو بی تاب
ای کاش بدانند که من یار تو هستم
دیدار صمیمانه ی تو مایه ی فخر است
مشتاق سراسیمه ی دیدار تو هستم
آغوش تو داریست که قاضی به من آموخت
خوشحالم از آن حکم ، که بر دار تو هستم