آزادی
شاعر : مسلم آهنگری
نیست بتی چون بت زیبای تو
اهل جهان محو تماشای تو
عاقل و صاحبدل و درویش هم
راز تو نگشود و معمای تو
ای همه آزادی و آزادگی
پیش تو هر کس که بیاید خو شست
پای تو هر کس که بیفتد ، بپاست
ما همه را خواب تو بیدار کرد
آنکه به زندان تو گردد ، رهاست
آی همه آزادی و آزادگی
پای کتاب همه امضای تو
خون شهیدان همه در پای تو
گر همگان چون پری آراسته
ما چو پریزاده به دریای تو
ای همه آزادی و آزادگی
بی تو جهان را قفس انداختند
کو چه به کو چه عسس انداختند
قلب من و قلب تو را زندگی
چون خفگان از نفس انداختند
ای همه آزادی و آزادگی
عشق به پیشت به دو زانو، دو تا
مرد قلندر به حضورت ، بپا
درد اگر پیش تو آید شبی
صبح بگیرد ز دو دستت شفا
ای همه آزادی و آزادگی
مهر تویی ، ماه تویی ، راه تو
صاحب هر دولت و هر شاه تو
مُلک عقیم است ، چو شه زادگان
هر که نزاید ، پسر شاه تو
ای همه آزادی و آزادگی