چشم به راه
شاعر : محمد شیرین زاده
هـنوزم عـاشق تـنهایی رفـتن زیـر بـارونم
سـکوت و مـی شکنم هـم بـغض فـریادم
تـو ایـن دنـیا کـه هیـچ عـشقی نـمیمونه
هـنوزم مـثل سـابق از تـو مـی خونم
هـنوزم بـا خـیال تـو شـب و تـا انـتها مـی رم
بـرای خـواب آرومـت سـتاره هـا رو مـی چینم
بـذار بـاور کـنم هـستی تـو ایـن رویـای بـی فردا
هـنوزم چـشم بـه راهم ، تـا بـیای از اونـور ابـرا ...