مستم تا سحر
شاعر : جواد مهدی پور
امشب از چشمان زیبای تو مستم تا سحر
باز کن آغوش خود را مست هستم تا سحر
هر چه میخواهی بکن امشب شب آدینه است
من به هر کار تو امشب چشم بستم تا سحر
جام می امشب نمیخوام ، لبانت کافی است
مثل یک عاشق کنار دل نشستم تا سحر
بت پرستی گر چه رسم کهنه ی دیرینه است
من تو را مانند یک بت می پرستم تا سحر
هر چه پیمان بسته بودم با غزالان ختن
من به یک پیمانه از آنها گسستم تا سحر
دست بر دامان پر مهرت شدم آشفته حال
جز تو ای دل بر کسی هم دل نبستم تا سحر
مثل گیسوی بلندت ، شب دراز و خلوت است
زیر سر هنگام خوابت هست دستم تا سحر