مادران ایران
شاعر : فضل الله آبشنگ
ای مادر ای نفسم
ای مادر ای همه کسم
من شوم قربان دودست ناز ت
چون هرشب میبینم راز نیازت
خوشابه انان که فرزندان این مادرانند
فرزندان ایران دیگرغمی ندارند
استقامت تو به محکمی ماغر است
به خاطر زحمت است که مادر لاغر است
ای کاش همیشه درکنار ما می ماندی
هرشب قصه ی کودکانه می خواندی
زیرا هنوز خود را کودک میخوانم
واز دست تومیوه برمی دارم
زمانی که ازدست تو میوه میگیرم شکوه بهشت را در چشمانت میبینم
ای کاش قدر تو را من می دانستم
هزارسال دست به پایت می نشستم
فضل الله خود درنوجوانی از تو غافل شد
چنان از خود ایراد میگیرد که گویی کافر شد
این کم عقل قدر مادران ایران راندانستم
امروز همچون درختان چنارش شکستم
شما فرزندان ایران قدر مادران رابدانید وهر شب نغمه ای مادر جانم رابخوانید
فرزندان وطن به مادر دهید گوش
هرگز نکنید زحماتش رافراموش