حلقه زنار
شاعر : جواد مهدی پور
ناگهان شد بخت خواب آلود من بیدار تر
یارم آمد از سفر ، شد بخت با من یار تر
آنکه با نا محرمان اسرار دل را فاش کرد
رفت بر بالای دار توبه ، شد سردارتر !
نسخه می پیچد طبیب عشق بر تب های من
غافل از اینکه دلم ، از درد شد بیمار تر
فرق ما با عاشقان نیمروزی را ببین
دل به هر کس می سپارد می شود دلدارتر
حلقه ی زنار بر اسلام موروثی زدند
از مسیحایی ترین زنار شد زنار تر !
بس که قاضی می شود هم دست با صد متهم
دزد با احکام جعلی می شود مکار تر