ای سرزمین عجایب
شاعر : فضل الله آبشنگ
مفهوم وصف تو چیست
وصف تو کار هرکس نیست
چند بیتی گفتم این کم عقل
درحد خویش توراکردمت نقل
همین کم گویی ها رااز مابپذیر
برمن ناشایست خرده نگیر
ای سرزمین عجایب پارسی
ای ایران نماد زبان فارسی
چرامایه ی سربلندی من گشتی
چربرایم هستی تنها کشتی
تو نگذاشتی من غرق شوم
ارزوی با توبودن رابه گور میبرم
مگر توچه قدرتی داشته ای
که نهال عشق رادر دلم کاشته ای
اززمانی که با تو پیمان بستم
دگر دل به هیج ویرانه ی نبستم
من خویش رابالاتر ازاین جا میدانم
چون تمام صفات تورابا دل می خوانم
چرا به کمک دوست خود نمی شتابی
مگر ازحرف هایم تو هم گله داری
نه نه من خود از حرفم برگشتم
ببخش بدگفتم که من گل نوشکفتم
توهمیشه هوای مراخواهی داشت
توهمانی که دردل دوستش غم نکاشت
زنده باد سرزمین بی ریا
زنده باد تنها کپی دریا
فضل الله هرگز دراین زندان غم نخورد
شوق وی آن است که درفراق تو مرد
ای ایران ای سرزمین مادریم
قول میدم که همیشه باهمیم
فضل الله اگر قولش راشکست
مردمت مرابخوانند بدصفت
من انم که با توعهد بستم
همیشه روی قولم هستم
ای مکانی که مردمت مهربانند
پیر جوان شیرین زبانند
مردمت همگی قهرمانند
هیچ رقیبی ندارند
مردمت از جنس خاکند
پیر جوان زن بچه دل پاکند
مردمانت مهمان نوازند
با توهمیشه سرفرازند
باوجود تو عشق به پرواز دارم
در وصف فراق تو بیت می سرایم
ای کاش قدرتو رامیدانستم
دروصف تولحظه ای نمی نشستم